برچسب : نویسنده : aroooomobiseda بازدید : 160
می شود باغ اقاقی
توی یک باد برقصد؟
می شود زمزمه ی
او نام زیبای تو باشد؟
می شود گل که بخندد؟
میشود یاس بماند؟
می شود بر سر یک راه
بوته ای عشق ببالد؟
می شود ابر ببارد, سریک کوی بخواند؟
می شود قصه تو باشی, بر سر عشق بتابی؟
می شود عطر اقاقی جای پاهای تو باشد؟
می شود شعر تو باشی ؟
شاخه ای از گل عشقت روی موی من بکاری؟
برچسب : میشود؟؟؟؟, نویسنده : aroooomobiseda بازدید : 170
خانه ام كو؟خانه ات كو؟
آن دل ديوانه ات كو؟؟؟
.....روزهاي كودكي كو؟
فصل خوب سادگي كو؟
يادت آيد روز باران
گردش يك روزديرين؟
پس چه شدديگر"كجارفت؟
خاطرات خوب وشيرين...
درپس آن كوي بن بست
دردل تو"آرزوهست؟
كودك خوشحال ديروز
غرق در غم هاي امروز...
يادباران رفته ازياد...
آرزوهارفته برباد...
بازباران"بازباران
ميخورد بربام خانه
بي ترانه بي بهانه
شايدم " گم كرده باشه....
زندگی زیباست...برچسب : نویسنده : aroooomobiseda بازدید : 169
در بعضی طوفانهای زندگی، کم کم یاد میگیری که:
نباید توقعی داشته باشی مگر از خودت.
متوجه میشوی, بعضی را هرچند نزدیک، اما نباید باور کرد،
متوجه میشوی روی بعضی هر چند صمیمی، اما نباید حساب کرد،
میفهمی بعضی را هر چند آشنا، اما نمیتوان شناخت،
و این اصلاً تلخ نیست، شکست نیست،
آگاه شدن نام دارد.ممکن است در حین آگاه شدن درد بکشی، این آگاهی دردناک است…
اما تلخ هرگز!!!
برچسب : نویسنده : aroooomobiseda بازدید : 163